علی رسولان



توجه کردین وقتی چلوکباب میذارن جلوتون، لقمه های اولش رو همچین با یه ولع خاصی می خورین، کلی هم براتون لذت بخشه، حتی این اصلا ربطی نداره که شما سیر باشین یا گرسنه! به طور کلی چلوکباب لقمه های اولش فوق العاده خوشمزه است، اما کم کم که به آخراش میرسین، اون طعم اولیه از دست میره، حتی برای بعضی ها که هم چین لاغرو هستن اون آخراش خوردنشم سخت میشه و با زور می خورن که تموم بشه! والاااع با این حال چه اولش و چه آخرش، شما با چلوکباب طرف هستین! یک طعم مشترک، خاص و دوست داشتنی!

به نظرم  تو خیلی از رابطه ها هم این حس وجود داره، نمیشه انتظار داشت افراد نسبت به هم همیشه اون حس روز اول رو داشته باشن، خب اولش همه ولعناک برخورد می کنن، و کم کم به مرور زمان این حس فروکش می کنه! خب چه می دونم به نظرم تمام این رفتار طبیعی هستش! دغدغه ی عمومیت دادن بهش رو ندارم، قائل به استثنا هم هستم حتی، اما به طور کلی اینجوریاست دیگه رابطه ها! نیست؟ دقیقا ایرادی هم بهش نیست انصافا! همین که شما تو یه رابطه ی از هر جنسی و با هر سبکی همیشه برای طرف مقابلتون چلوکباب باشین جای شکر داره اساسی! مثلا برای من قیمه شدن برای طرف مقابلم خیلی حس بدی بهم میده! دوست دارم همیشه چلوکباب باشم حالا با ولع خورده بشم یا اجبار فرق زیااادی نداره. 


می خواستم توصیه کنم که حتما بخونینش ولی الان که تموم شده سرم درد گرفته، شدیدا و عمیقا به خاطر احوالات بلقیس ناراحت هستم! گوربابای محمود و هدایتعلی و بقیه ی شخصیت های داستان
به نظرم یکی از بدترین کارهایی که یه نویسنده می تونه انجام بده اینه که آخر داستان رو باز بذاره، یه جوری تمومش کنه که اون خواننده تا آخر عمرش به اون شخصیت فکر کنه

به طور کلی حال و هوای دارالمجانین رو دوس داشتم، خیلی از واژه ها و اصطلاحاتی که ما در طول روز استفاده می کنیم رو می تونین تو این کتاب بخونین "تیکه هایی که آدم فکر می کنه تازه باب شده ولی اینجوریا هم نیست" حتی خیلی از متنایی که این روزا می خونیم یه جورایی کپی برداری از همین سبک نگارشه" دیگه اسم نبرم که ناراحت نشن یه وقت" تلفیقی از جدی و شوخی برای زدن حرفایی که هر گوشی تحمل شنیدنش رو نداره و خیلی اوقات هم برای نویسنده اش دردسرساز میشه

□ □

جمااده تو این کتاب به بررسی آدم ها و کاراشون پرداخته، و یه جورایی می خواد بگه همه ی آدما دیونه هستن و خودشون خبر ندارن، حتی خیلی از کارهایی که ما انجام میدیم و باهاشون می خوایم اثبات کنیم که آدم عاقلی هستیم دلیل به عاقل بودن نیست، مثل محاسبات، نوشتن، رقص یا آواز خوندن یا هر کار دیگه ای که به صورت حرفه ای یا آماتور انجام میدیم هیچ کدومش نمی تونه دلیل به عاقل بودن باشه و تو موقعیتش که قرار بگیری همین کارا می تونه از یه جهتی شبیه به کارای دیونه ها باشه و  یه سوالی رو آخر کتاب مطرح می کنه که واقعا انجام دادن چه کاری دلالت بر عاقل بودن انسان ها می کنه؟ دنیا یه دیونه خونه است که سبک و سیاق دیونه هاش متفاوته! و راهکار آسایش انسان رو هم سادگی و بی آلایشی می دونه و بهترین کار رو هم خوابیدن معرفی می کنه

□ □ □

به نظر من شاید دارالمجانین به صورت مشخص و واضحی به سحر و جادو و دعانویسی می توپه و مسخره اش می کنه و تو خیلی ا
ز موارد محمود رو سر همین قضیه یا شاه باجی در می ندازه و با هم جر و بحث می کنن، و یه جورایی جدال بین سنت و مدرنتیه رو به رخ می کشه ولی از اونطرف خیلی زیرپوستی هذیان گویی های دکتر همایون و عاقبتش که گم و گور شد و اون حال دلبستگیش به دریا هم مورد نقد قرار میده، و یه جورایی طب قدیم و جدید رو به یه چوب میزنه!

□ □ □ □

به طور دقیق جماداه به هیچ امر ثابتی مقید نیست و از پایه زیرآب کلیه بنیان های فکری رو میزنه! و به جهان یه نگاه وارونه داره. و طعنه ای هم به افرادی مثل "بوف کور" که فکر می کنن خیلی خاص و جذاب هستن میزنه و میگه فکر نکین فقط خودتون آدمای خاص و دارای فکرای پیچیده هستین، دنیا یه دیونه خونه ی بی سر و ته و بی انتهاست که یکی مثل تو توش گمی!


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

راتينو گندم‌زار من maghalat بانک اندروید انجمنی ها | قرارگاه شهید بختیاری ... {In search of lost spaces} Geo GTA